دلم برات تنگ شده ...

کنارم که هستی

زمان هم مثل من دستپاچه میشود

عقربه ها دوتا یکی میپرند

اما همین که میروی

تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم

جانم را میگیرند ثانیه های

بی تو...

راستی ...م با امروز شد چند روز که ندیمت؟!گریه

[ پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, ] [ 17:19 ] [ ... ]
[ ]

سلام.

غذاخوردن بدون ...مو دوست ندارمگریه

[ پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, ] [ 17:16 ] [ ... ]
[ ]

امروز هم گذشت ولی ندیدمتگریه

[ سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:, ] [ 19:51 ] [ ... ]
[ ]

من فقط از ...م پیامک میخوام

آهای ایرانسل محترم !

لطف کن برای من پیامک تیلیغاتی و... نده.هروقت منتظر پیام از طرف ...م هستم ،بدجوری پیامک های تو ضد حال می زنه!

[ شنبه 2 شهريور 1392برچسب:, ] [ 19:39 ] [ ... ]
[ ]

نبودن فیزیکی رو میگما...

دارم نبودنت را با ساعت شنی اندازه می گیرم .

یک صحرا گذشته است....گریه

[ جمعه 1 شهريور 1392برچسب:, ] [ 23:10 ] [ ... ]
[ ]

دلم...

دلم برات تنگ شده...

خیلی هم تنگ شده...............................................گریه

[ جمعه 1 شهريور 1392برچسب:, ] [ 23:7 ] [ ... ]
[ ]

زیارت قبول عزیزم

به گفته ... فردا تا قبل از ظهر میرسه :-):-)

آخ جون ...

 

خیلی بد بود این چند روز ...

پر از دلتنگی..

پر از تنهایی ...

پر از اشک و ...

 

4 روزی میشه که صداشو نشنیدم ...

4 روزه که ندیدمش ...

تو این چند روز  خیلی پیام ندادم چون دوست داشتم ببشتر به حال خودش باشه ...

چون معلوم نیست کی دیگه آقا بطلبه ...

 

بازم خداروشکر ...

خداروشکر با یادت آرامش دارم ...

با وجودت به معنای واقعی زندگی میکنم ...

اولین باری بود که 4 روز بی هدف زندگی میکردم ...

چون تو نبودی...

 

                             بهانه زندگیم 

                                           زیارتتت قبول ... :-):-))

 

 

[ سه شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, ] [ 20:57 ] [ ... ]
[ ]

...

یعنی الان به یادمه...... :-(

دلم خیلی تنگ شده ...

پس چرا انقدر دیر میگذره .....

 

[ سه شنبه 23 مرداد 1392برچسب:, ] [ 21:33 ] [ ... ]
[ ]

به سلامت عزیزم ...

امروز ... ساعت 3:30 قراره بره مشهد

و من ...

 

من میمونم با کلی دلتنگی ...

یه عالمه ...

و...

 

اما میدونم که به یادم هستی ...

اونجا رسیدی وقتی گنبد آقا رو دیدی

برا ی هردومون دعا کن واولین حاجاتت سفر بعدی باهم باشه ...

یادت نره از سختیهامون بگی ....

یادت نره از دلتنگیهامون بگی ...

یادت نره ....

 

 بگو برامون دعا کنه ...

که اگه قسمت هم هستیم ........

 

مواظب ... باشیا ...

التماس دعا...

 

[ سه شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, ] [ 14:53 ] [ ... ]
[ ]

...

[ سه شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ] [ 18:1 ] [ ... ]
[ ]

عزیزترینم...

بابت همه چیز ازت ممنونم...

همه چیزهایی که توی این یک سال باتو بودن بهم دادی

بیشتر از خدا ممنونم چون تو روبهم داد...

دوستت دارم...

[ سه شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ] [ 17:56 ] [ ... ]
[ ]

تبریک ...

سالگرد آشنایی و ....

تبریک میگم ...

[ سه شنبه 11 مرداد 1392برچسب:, ] [ 17:32 ] [ ... ]
[ ]

یکسال گذشت ...

امروز شد یکسال ...

 

یکسال عاشقانه ...

نگاه های عاشقانه

حرفهای عاشقانه

و ...

یکسال خاطره ...

یکسال غم و شادی که البته شاد بودنش بیشتر ...

یکسال استرس و نگرانی ...

یکسال انتظار ...

یکسال دلتنگی ...

یکسال پراز مهر و محبت ...

یکسال پراز ....

 

باورم نمیشه ...

چقدر زود گذشت ...

لحظه لحظه این سال برام با ارزشه چون تو برام با ارزشی

چون وجودت برام باارزشه 

وجو د پراز مهربونی و محبت

وجودی که حتی قابل وصف نیست و ...

اما قابله ستایشه ...

خدارو شکر میکنم ...

به خاطر بودنت ...

به خاطر نگاهش به من ...

به خاطر قرار دادنت تو زندگی من ... 

چون با اومدن تو زندگی برام معنا پیدا کرد و آرامشم بیشتر شد ...

دیدم به زندگی تغییر کرد ...

محبت کردن رو از تو یاد گرفتم ...

 

بهونه زندگی من 

                   بهونه آرامش من

                                     دوستت دارم ..........

 

دوستت دارم و این دوست داشتن از اولین لحظه آشنایی  تا امروز

هیچ تغییری نکرده بیشتر تر شده اما کم اصلا 

فقط خدا از احساس من به تو خبر داره ...

خدایی که همیشه تو این یکسال هوامو داشته و کمکم کرده که یه وقت خطا نکنم ...

کمکم کرده که یه وقت به کسی خیانت نکنم و از اعتماد خانواده ام و حتی تو سو استفاده نکم ...

کمکم کرده که در مقابل اذیت دیگران مقاوم باشم ...

 

همیشه متوجه نگاهش بودیم ....

میدونم شاید بعضی وقتی شیطنت کردیم اما میدونم میبخشه ...

میبخشه چون خودش از نیتمون خبر داره و میدونه چه شرایط سختی رو داریم ...

خودش از دلتنگیهامون از لحظه هایی که با تمام وجود خواستیم کنار هم باشیم اما نشده خبر داره ...

خبر داره که بعضی وقتها

یه طوری که من وتو اصلا متوجه نمیشیم و خیلی ناخواسته خاطرات قشنگی رو برامون رقم میزنه ...

 

بازم خداروشکر ...

امیدوارم همیشه سالهای سال بودن تو رو شکر بگم و سپاس گزار باشم...

فقط بودن با هم ...

اما نه فقط باهم بودن دلامون ...

 

عشق  همیشگی من

                        دوستت دارم ......... :):)

 

 

[ سه شنبه 11 مرداد 1392برچسب:, ] [ 17:16 ] [ ... ]
[ ]

یک روز باور نکردنی...

 

سلام عسلم...

نمیدونم از کجاش شروع کنم.تیتر نوشته امروز رو هرچی خواستم بذارم ذهنم جواب نداد تا اینکه یاد حرف دیشبمون افتادم.

باور نکردنی...

واقعا هم باور نکردنی بود.بعد از یه انتظار سخت ولی شیرین روز موعود رسید.روزی که تمام لحظاتش ثانیه به ثانیه اش قشنگ بود.

وقتی سوار اتوبوس شدم و البته چنددقیقه بعد از تو جداشدم.باخودم گفتم یعنی قرار نیست پیش هم باشیم!وقتی رسیدیم و بعد از چند دقیقه کنار هم بودیم هنوز هم نمیدونستم قراره چه اتفاقهایی برامون بیفته و چه لحظات ناب و زیبایی رو پشت سر بذاریم.

لحظات باتو بودن قشنگه ،لحظات با تو حرف زدن قشنگه، لحظات به تو نگاه کردن قشنگه، لحظات لبخند زدن تو رو دیدن  محشره ...ولی از همه قشنگ تر و زیباتر خود تویی.آره تو...

تویی که با بودن در کنارت آرامش برام معنی میشه.تویی که سرگذاشتن روی پاهات آرزوم بود و وقتی سرم روی پاهات بود(البته باواسطه)حس کردم که یه دنیا زیر سرمه.یه دنیا آرامش...

نمیشه بیان کرد اون حس عجیب و قشنگی که هنوزم بعد از دوروز نمیتونم درکش کنم.

وقتی کاملا اتفاقی باهم همسفره شدیم و باز هم قرار شد از دستای مهربون تو لقمه بگیرم و این که با هم افطاری ساده ولی پر عشق بخوریم ،اونجا بود که فهمیدم لذت دنیا یعنی چی.

اونجا بود که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی.عشقی که ناخواسته من و تورو پای یه سفره افطار دونفره نشوند.سفره ای که از سادگی کم نظیر بود ولی از عشق و محبت بی نظیر.

دستای مهربونتو یادم نمیره وقتی غذا به طرف میگرفتی و من چقدر ناراحت بودم وبابغض غذا میخوردم چون نمیتونستم دستاتو ببوسم.

دستایی که باهاشون حساب دارم.از اون حسابهایی که امیدوارم قسمت بشه و والبته وقت بشه تسویه کنیم.

با بستنی دونفره خاطره قشنگی داریم .نه؟ولی بستنی دونفره با یه قاشق یه چیز دیگه است.یکی من.یکی تو.

و از هرچه بگذریم سخن آب بازی خوشتر است...

عزیزم از دست من فرار کردی آره؟میدونی اونجا من با اشک دنبالت بودم.وقتی که بطری رو بهت دادم میگفتم کاش آب بریزی روی من متوجه بغضم نشی...

ولی خودمونیما تو هم نامردی نکردیا.هرچند تو بیشتر خیس شدی تا من.یادم باشه دفعه دیگه ظرف آب بزرگتری بخرم.

و اما لحظه ای که سرم روی پاهات بود...میدونی به چی فکر کردم ؟

به اینکه یعنی میشه دوباره یه روزی سرمو روپاهات بذاری البته ایندفعه بدون واسطه؟

یعنی میشه بادستات موهامو نوازش کنی و من آروم روی پاهات بخوابم؟

ته دلم میگفتم اگه خدا بخواد...اگه عشقم بخواد...میشه...میشه...میشه...

و اون لحظه ای که تنهات گذاشتم تموم پله ها رو دویدم و زود اومدم بالا نه از ترس  به اینکه تو مواظب خودت هستی ایمان دارم.به خاطر این سریع اومدم چون دوست نداشتم حتی ثانیه ای این لحظات ناب با توبودن رو از دست بدم.

لحظاتی که همین الان دلم تنگ شده براش  و بغضش خیلی اذیتم میکنه.راستی فروبردن بغض روزه رو باطل میکنه؟

وقتی اومدم بالا و تو رو دیدم خیالم راحت شد.خیالم راحت شد که هنوز هم دقایقی فرصت دارم پیشت باشم.

 و اما آرزویی که فکرشو نمیکردم به این زودی یا حداقل تو این سفر بهش برسم.

کنار هم روی چمن ها دراز کشیدیم و من برای دقایقی چشمامو بستمو باز کردم.فکر کردم خواب میبینم ولی بیدار بودم.

بیدار بودم و عشقم رو درکنار خودم دیدم...دیگه خدا چی میخواست بهم بده اون روز...

همه اتفاقهای خوب برام تو اون دوساعت رقم خورد. وقتی بلندشدیم باز اون بغض لعنتی اومدسراغم وخداروشکر که تو ندیدی.یا دیدی و به روم نیاوردی.

وقتی بلند شدیم برای حرکت نمیدونستی با هر یه باری که تو میگفتی نریم، غم های عالم میومد سراغم...

تو دار و ندار من تویی. همه وجود منی من دوست داشتم  اونجاتا ابد کنارتو باشم .ولی  باید میرفتیم.

باید میرفتیم و رفتیم.قدم زنان درنزدیک ترین فاصله کنار هم از کنار درختا و برگهای قشنگشون رد شدیم.چقدر وجود اون فضا به زیبایی دیدار ما افزوده بود...

رفتیم ودل من با تو همراه شد.وقتی آروم آروم ازت دورشدم فهمیدم که واقعا چقدروجودم بهت وابسته است...

دلم لک زده عزیزم...دلم لک زده برای یه بار فقط یه بار دیدنت ...

دلم تنگ شده برای یه بار فقط یه بار شنیدن صدات...

دلم بهونه میگیره برای یه بار فقط و فقط یه بار بوسیدن دستات...

دلم غش میره برای یه بار فقط یه بار دیدن لبخند قشنگت که بهانه شکفتن همه گلهای دنیاست...

به دلم میگم غصه نخوره.

یه روزی دوباره تکرار میشه.تکرار به بلندای دنیا...تکراری به ارزش عشق بی نهایت من و تو...

دوباره پیش هم میشینیم عزیزم...

دوباره باهم غذامیخویم عشق من...

دوباره صدای قشنگت رو میشنوم نفسم...

دوباره کنار هم قدم میزنیم...

دوباره کنارهم دراز میکشیم و به چشمای عاشق هم نگاه میکنیم...

دوباره سرمو روی پاهات میزارم و برای بودنت خدا روشکر میکنم...

دوباره بهت آب میپاشم و تو به جای اینکه فرار کنی مایستی و تسلیم میشی و میخندیم...

دوباره بستنی میریزه روی لباسهات و با برگ خشک پاکشون میکنی...

و دوباره...

به امید اون روز...

عشق من ...بهانه بودن من...معنای زندگی من ...

دوستت دارم .ازت ممنونم...خیلی خیلی دلم برات تنگ شده...

 

[ سه شنبه 5 مرداد 1392برچسب:, ] [ 15:32 ] [ ... ]
[ ]

مرسی عزیزم

 بابت همه مهربونی هایی که در حقم کردی . بابت جشن تولد مجازی  که انصافا سنگ تموم گذاشتی و مثل همیشه منو شرمنده کردی ازت ممنونم.امیدوارم بتونم یه روزی همه محبتاتو جبران کنم عزیزم...

 

متشکرم عزیزم،به خاطر وجود نازنینت  و  به خاطر مهربونی های پاک و خالصت...

 

[ سه شنبه 5 مرداد 1392برچسب:, ] [ 14:44 ] [ ... ]
[ ]

جشن تولد عشقم...

تولد

 

تولد

 

تولدت مبارک عزیزم...

.

.

.

.

.

روزی که به دنیا اومدی نمیدونستی یه وقتی میرسه که آرامش بخش

روح و روان کسی میشی که با تو دنیا براش زیباست ...

بهانه آرامشم تولدت مبارک ...

 

 

بفرمایید اینم کیک تولد ... 

تولد 28 سالگیتون مبارک ...

تشریف بیارید شمع ها رو فوت کنید فقط قبلش آرزو یادتون نره ...

آرزو برای هردومون ...

یه تیکه برای شما یه تیکه برای من ...

بقیه اش رو نگه میداریم برای بقیه هر وقت کادو آوردن بهشون میدیم

بریم سراغ نوشیدنی که با کیک بخوریم ... 

میدونم آب هلو بیشتر دوست دارید اما آماده نشد آب پرتغال آوردیم ...

بفرمایید:-)

 

بریم سراغ میوه ها ....

عشقم هلو دوست داره بفرماییید...

میدونی چیه؟

دوست دارم میوه نخورم و تو همه میو ه ها رو بخوری و من فقط نگات کنم :-)

مثل اون روز...

یادته؟:-)

اون روز وقتی همه گیلاسا رو میذاشتم تو دهنت و

تو بدون هیچ اعتراضی همش رو خوردی ... :-):-)

خیلی بامزه شده بودی ...

خیلی دوست داشتنی ...

.

.

.

.

.

.

خیلی خوش گذشت ...

جشنمون تموم شد:-)

چی؟ کادو ها چی شد؟

کادو ها فقط حضوری عزیزم ...

 تنها کادوی امروز ...

لبخند بود به عشقم

اونم دونفری :-) :-)

 کادو ها رو هم زودتر میدم عزیزم امیدوارم زود بشه همدیگرو ببینیم...

.

.

.

 

امسال اولین سالی بود که باهم تولدت رو جشن گرفتیم :-)

صد سال به این سالها ....

اما امیدوارم آخرین سالی باشه که تو دنیا مجازی جشن تولد گرفتیم...

 

تنها همدم من

دوستت دارم ...

 

 

 

 

 

[ سه شنبه 1 مرداد 1392برچسب:, ] [ 16:14 ] [ ... ]
[ ]

عطر حضور تو...

خداروشکر...

امروز هم دیدمت و یه خاطره قشنگ به همه خاطره های قشنگ با تو بودن اضافه شد...

کاش میشد بیشتر بمونی...وقتی پیشم هستی دنیا برام قشنگه اما وقتی میری...

امروز هم دوست داشتم فقط نگات کنم.همیشه دوست دارم فقط نگات کنم.

ازم دلگیر نشو وقتی عکستو میبوسم چون من با عکس تو قرار دارم...

بهش حسودیم میشه چون همیشه پیشته...

اصلا من آدم حسودی هستم.حتی به  موبایلت هم حسودیم میشه چون همش دستته.

به کیفت هم حسودیم میشه چون همیشه روی شونه هاته برای همین من بغلش میکنم .

نمیدونی چه حس خوبی دارم وقتی کیف تو بغلمه...

اصلا چه معنی داره کیف تو بیاد بغل من؟بغل من صاحب داره

امروز هم مثل همیشه بوی عطر تو میومد با این تفاوت که عطر حضورت بیشتر و خوشبوتر از

همیشه بود...

بعد از چند روز دلتنگی و سختی کشیدن بلاخره امروز قسمتم شد ببینمت.

چقدر زیباست لبخند قشنگت وقتی نگام میکنی.با دنیا عوض نمیکنم لبخند روی صورت ماهت رو.

دوست دارم همیشه لبخند رو لبات باشه...لبهایی که با اونا هم حساب دارم

عزیزم...

ازت ممنونم که رحم کردی به دل بی قراری که بدجوری هواتو کرده بود و اومدی...

ازت ممنونم که منت گذاشتی و چشم منو با دیدنت نور بخشیدی

ازت ممنونم که هستی و بودنت برام دنیاست.برام عشقه.برام آرامشه...

خدارو به خاطر داشتنت شکرگذارم.بهترین نعمت خدا...

خیلی دوستت دارم ...

فدای چشمای قشنگت.از دور می بوسمشون

[ سه شنبه 30 تير 1392برچسب:, ] [ 16:38 ] [ ... ]
[ ]

تقدیم به عزیزتر از جانم...

 
جمله ای که هر چی تکرارش کنم بازم کمه...
 
 
[ سه شنبه 30 تير 1392برچسب:, ] [ 16:25 ] [ ... ]
[ ]

MY LOVE...

[ سه شنبه 30 تير 1392برچسب:, ] [ 16:24 ] [ ... ]
[ ]

سلام

اول سلام به روی ماهت عزیزم...

 


 

برام هیچ حسی شبیه تـــ♥ــو نیست 

 

کنار تـــ♥ــو درگیر آرامشم

 

همین از تمام جهان کافیه 

 

همین که کنارت نفس میکشم

 

برام هیچ حسی شبیه تـــ♥ــو نیست 

 

تـــ♥ــو پایان هر جست و جوی منی

 

تماشای تـــ♥ــو عین آرامشه 

 

تـــ♥ــو زیباترین آرزوی منی

 

[ سه شنبه 30 تير 1392برچسب:, ] [ 16:22 ] [ ... ]
[ ]
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد